عشق الهی و اعتقاد به آخرت
در بیان تفاوتهای بنیادین عرفان دینی و فرقه های جدید مدعی عرفان به چند نمونه دیگر اشاره می گردد.
5- عشق مقدس در برابر خودخواهی
با تنبیهات مداوم عرفان اسلامی و مجاهدتهای پی درپی سالک در گریز از خود، چشم سالک بر دیدن کمالات دیگران باز می شود و با دیدن کمالات دیگران، حقایق بر او کشف شده و کمالات را از خدا و در خدا میبیند؛ آنگاه از خود دل کنده و به خدا و هر آنچه رنگ خدایی دارد، دل می بندد؛ همچنین از خودشیفتگی می رهد و عاشق خدا می شود؛ به گونهای که محبت او از خود به سوی دیگران مصروف شده و قلب به عشق مقدس دست می یابد. در این هنگام، عارف از شدت محبت به خدا، او را در همه جا و با همه چیز میبیند.
به دریـا بنـگرم دریـا تـو بینـم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هرجا بنگرم کوه و در و دشت
نشان از قامت رعنا تو بینم
عشق به خدا چنان توجه عارف را از خود به خدا سوق دهد که او را در هنگام جست وجوی خود نیز به خدا میرساند؛ چنانکه پیرهرات، خواجه عبدالله انصاری، گفته است: «روزگاری او را می جستم، خود را می یافتم؛ اکنون خود را می جویم، او را می یابم.»
حال آنکه با بذل توجه به خویش، محبت به خود فزونی میگیرد و قلبی که خود را دوست بدارد، نمیتواند به عشق مقدس دست یابد؛ چنانکه خداوند فرمود: «ما جَعَلَ الله لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فى جَوْفِه؛ خداوند برای یک نفر دو قلب در درونش قرار نداده است.» (احزاب: 4)
با رسیدن به عشق مقدس است که عارف، عاشق همه عالم می شود؛ زیرا همه را مظهر کمالات الهی می بیند. به قول سعدی:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقـم بر همه عالم که همه عـالم از اوست
عارفان مسلمان بر این باورند که فقط با رسیدن به چنین عشق مقدسی است که آدمی به راستی و درستی، عاشق هم نوعانش میشود. عشق پاک و صادقانه به خلایق در گرو عشق به خداست. آن کس که به خود بنگرد و برای خود قدم بردارد، فقط شیفته خود می شود و دیگران را هم برای خود می خواهد؛ ولی کسی که خدا را می بیند، مردم را برای خدا و نه خود می خواهد؛ چنانکه امیرمومنان علی(ع) فرمود: «اِنِى أرِیدُکمْ لِله وَ أنْتُمْ تُرِیدُونَنِى لأنْفُسِکم؛ من شما را برای خدا میخواهم و شما مرا برای خود می خواهید.» (بحارالانوار 32: 33)
دنیای غرب با گام نهادن به عرصه مدرنیزم و منحصر دیدن بشر به جسمی مادی، از عشق تفسیری زمینی ارائه کرد؛ به گونه ای که برای عشق آسمانی معنا و مفهومی باقی نماند. زمینی شدن عشق، بشر غربی را به شدت متوجه علایق جنسی کرد؛ تا آنجا که شاید بتوان مدعی شد که در جهان غرب، عشق برابر با سکس شد. به این معنا که برای عشق، مصداق و بلکه مفهومی جز علاقه جنسی شدید باقی نماند. ماندگاری مبانی مدرنیزم در فرقه های معنویت گرای نوپدید، به تفسیری نازل و سخیف از عشق در این فرقه ها انجامیده است؛ به گون های که برخی به ارضای بی قید غرایز فرامی خوانند و آن را راه کمال و صعود روحانی بشر به شمار میآورند!
6-آخرت اندیشی در برابر تناسخ
از آنجا که اغلب فرقه های معنویت گرای نوپدید، درونمایه هندویی یا بودایی دارند، به زندگیهای مکرر در دنیا معتقدند و به روز بازپسین اعتقاد ندارند. برخی از آنها بر این باورند که روح آدمی پس از مفارقت از بدن، بسته به چگونگی زندگی پیشین او به جسم دیگری (جماد، گیاه، حیوان، انسان یا...) وارد شده و زندگی دوباره را با آن جسم ادامه می دهد. این همان چرخه تناسخی است که آدمی در آن دور می خورد و پیوسته به دنیا بازمی گردد.
درحالیکه عرفان دینی فقط یک بار زندگی در دنیا را برای آدمی باور دارد و خروج روح آدمی از دنیا را با ورود او به عوالم دیگر همچون برزخ و قیامت ملازم می داند. دنیا، ظرف حیات محدود دنیایی است و خروج روح آدمی از دنیا با تجرد یافتن کامل او ممکن است، که در این صورت، بازگشت به دنیا غیر ممکن است. تناسخ در فرهنگ ادیان ابراهیمی باطل است و عرفان دینی آن را غلط میشمارد؛ درحالیکه معنویتگرایی نوپدید، مروج فرهنگ تناسخ و منکر معاد است. جالب توجه آن است که تناسخ و اعتقاد به زندگیهای پیوسته، با دنیاگرایی در معنویتگرایی نوپدید، سازگار است؛ زیرا طبق این باور، هر چه هست، در همین دنیا و برای بهتر زیستن در این دنیا است، به گونهای که رشد و آسایش در این دنیا نصیب آدمی می شود و افول و تشویش هم در همین دنیا گریبانگیر او می شود؛ بنابراین باید برای بهتر زیستن در این دنیا کوشید و تصور آخرت را از ذهن بیرون کرد، «لی. هنگ. جی» (Hongzhi. Li) می گوید:
«اگر شخصی تقوای بسیار زیادی داشته باشد، در زندگی بعدیش صاحب منصبی والامقام می شود یا اینکه ثروت زیادی جمع میکند. تقوایش با این چیزها مبادله می شود.»
به خوبی پیداست که خوب بودن و تقوا داشتن از نگاه تناسخی لی. هنگ. جی، که ابداع کننده فرقه فالون دافاست (Falun Dafa)، زندگی بهتر مادی را برای او رقم می زند.
صبح صادق، شماره 415، ص.6