سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شخص راستگو با راستگویی خود، سه چیز را بهدست می آورد : اعتماد، دوستی و شکوه [در دل ها] . [امام علی علیه السلام]
رسم سلوک
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» لطفا با مطالعه وارد بحث شوید

پس از انتشار متن مصاحبه بنده با روزنامه شرق در دفاع از مواضع فرهنگی ریاست محترم جمهور و رئیس دفتر ایشان، روزنامه ملت ما نقد غیرمحترمانه یکی از پژوهشگران محترم را به چاپ رساند که در ذیل به بررسی آن می پردازم و از روزنامه مذکور میخواهم در چاپ این جواب و فراهم آوردن زمینه گفت وگو با پژوهشگر محترم، اقدام لازم را معمول دارد. 
جناب کلانتری! آنقدر فرصت ندارم که همچون شما با مقدمه ای ادبی بحث را آغاز کنم و وقت شما و خوانندگان را بگیرم، پس بی مقدمه وارد عرصه بحث می شوم و به عنوان نخستین اشکال بر این گفته شما:  "کسی که می خواهد واضع تفکر باشد یا در وادی حکمت الهیه نظریه پردازی کند باید ابزار و مقدمات آن را نیز داشته باشد و خرواری نمی توان صاحب تفکر شد، در واقع باید موضوع آن اعراض ذاتیه باشد نه مهملات اشراقیه " عرض می کنم که مشکل شما از همین جا آغاز می شود که اشراق را مهمل می خوانی. البته این حرف برخی فیلسوفان مشایی محض در قدیم الایام به عارفان بود. چنانکه معروف است ابن سینا هر سخن ناموزونی را می شنید می گفت این شبیه حرف اهل تصوف(اهل عرفان است). ولی خود او هم در اواخر عمر در زندان همدان در باره مقامات عارفان داد سخن بر آورد و اشارة فی مقامات العارفین نوشت و پس از آن فیلسوفان به اشراقات عارفان وقع گذاردند تا آنجا که آن را در تقارب جدی و بلکه انطباق قطعی با براهین فلسفی معرفی کردند؛ چنانکه پهلوان حکمت متعالیه جناب ملاصدرا چنین کرد.
استاد شهید مرتضی مطهری می گفت: جناب صدرالمتألهین در اسفار هر جا از ابن سینا یاد می کند با احترام و عظمت یاد می کند؛ ولی وقتی به ابن عربی می رسد؛ ابن سینا را فراموش می کند؛ آنقدر که مجذوب افکار بلند ابن عربی بود. جناب کلانتری بنده صدق و درستی سخنان مهندس مشایی را با موازین منطقی و عقلی سنجیدم و با ایشان بحث مفصل داشتم که صوت و تصویر آن هم موجود است، اما اینکه چگونه فردی بدون تحصیلات فلسفی – عرفانی از چنین ظرافتی برخوردار می شود را به جوشش معرفت از قلب ایشان تفسیر کردم؛ مگر آنکه شما بتوانید تفسیری دیگر برای آن بیان کنید. آخر چگونه می شود که بنده که مدرس کتب فلسفی گوناگون از نهایة الحکمة تا شفا و شواهد و اسفار بوده ام هر چقدر با ایشان در پیچ و خم مباحث علمی وارد شدم تا جایی بتوانم متوقفش کنم تا اقرار به ندانستن کند یا به گزافه گویی مبتلا شود، این اتفاق نیفتاد و ایشان به عمق رفت و سخنانی گفت که نه فقط با مبانی منطقی سازگار بود که فقط در دقایق کلمات عرفا به صورت پراکنده یافت می شد و این اتفاق بارها تکرار شد. پس بسیار طبیعی بود که باور کنم جوشش معرفتی در کار است و این نه فقط اعتقاد من شد که اعتقاد استاد متبحر کلام و حدیثی که از بردن نامش معذورم. شما هم بیایید و به گفت و گو بپردازید، اگر غیر از این توانستید تفسیرکنید، بگویید تا ما هم استفاده کنیم این که دیگر یک اختبار و آزمایش ساده است و دردسر اهانت به من را نمی طلبد که هر چه در و گوهر را نصیب بنده کردید. نکند شما هم واهمه سحر شدن داری؟! جناب کلانتری آیا شما نشنیده ای که من اخلص لله اربعین صباحاً جرت ینا بیع الحکمه من قلبه علی لسانه آیا این فقط مختص آن نگار دردانه عالم است ) که به مکتب نرفته مسأله آموز صد مدرس شد)  یا فرمایش خود او است که می تواند شامل  زاده شده در سادات محله رامسر(مهندس مشایی) هم بشود.
اگر با این معانی آشنا نیستید ، چرا نفیش می کنید؟خدارحمت کند رهبرکبیر انقلاب امام خمینی را که می فرمود اگر با این معانی آشنانیستید، حداقل  نفی نکنید ظاهرا شما با نگارهای هشت سال دفاع مقدس هیچ آشنایی  ندارید و از جوشش حکمت  از دل بر زبانشان کاملا ناآگاه! یا خدای نخواسته منکرآنها هستید، همان کسانیکه امام)ره( فرمود راه چهل ساله را به یک شب رفتند.
 آقای کلانتری اگر بنده هیچ بهره ای از آن دوران سراسر شور نبرده باشم، همین بس که چشمم به دیدن معدودی از آنها روشن شد که وقتی سخن می گفتند دهان ما که به عنوان مبلغ در میانشان بودیم، باز می ماند که آن ها که هیچ نخوانده بودند و به مکتب نرفته بودند، این حقایق را از کجا می دانستند؛ البته آنها پنهان و اهل کتمان بودند و درغربت هم به یار پیوستند. جناب کلانتری من دیده ام کسانی را که مدعی فلسفه و عرفان هستند ولی نشانی از آن دوران که ندارند هیچ، منکر چنین افراد و چنین معانی بودند وهستند.
کور باد آنکه عرفان جبهه و بچه های جبهه را ندید و منکرش شد. منکران هم می گفتند چه دلیل فقهی و چه برهان عقلی بر رفتن و ایستادن در برابر گلوله وجود دارد؟ ما معرفت ها و روحیات عجیب می دیدیم و آنها می بافتند و انکار می کردند و ما نمی توانستیم آنچه را می بینیم به آنها بگوییم؛ چون گفتنی نبود، دیدنی بود. خوشا به حال ما که توفیق دیدن عرفان جبهه را یافتیم و بدا به حال آنها که هنوز هم منکر دیدن عرفان و معرفت در شیران ایران زمین هستند. اگر من از اعجاز امام خمینی (ره) سخن گفتم بیراه نگفتم آنکه از مس وجود جوانان درس ناخوانده و مکتب ندیده ، طلا با عیار بالا ساخت ، دم مسیحایی آن مرد بزرگ بود. به خدا سوگند اینها شعار نیست، عین شعور است. من مطالب بلند عارفان و حکیمان را در برخی دلدادگان جبهه دیده ام. چرا از اینکه احمدی نژاد و مشایی هم از بازماندگان آن نسل سراسر نور باشند تعجب می کنید؟ اگر عین سخن آوینی را درباره ایران که منطبق بر گفته مشایی است به شما نشان دهم، آنوقت در نزد شما آوینی محکوم به انحراف می شود یا مشایی دلداده و اهل معرفت ؟
جناب کلانتری این شما هستی که در بخشی از گفتار پر از مهر و محبتت، امثال ما را به قراردادن دیگران در آماج تهمت ها معرفی می کنی؟! حاشا و کلا! ما که زیر بار تکفیر استخوان خُرد کردیم و جان دادیم. چه کسی بانگ انحراف برآورد، ما یا شما ؟ تحقق تئوری مدیریت جهانی درگرو دست کشیدن از تکفیر دیگران است . آنها که مخالفان خود را به سرعت به انحراف و کفر متهم می کنند، جهانی شدن را درک نمی کنند چه رسد بخواهند گامی به سویش بردارند. چرا با تمام قدرت براحمدی نژاد و مشایی تاختند و حاضر به یک بحث طلبگی ساده با بنده نشدند و بهانه های واهی آوردند که چرا دو روحانی بر روی عقاید یک غیر روحانی بحث کنند؟! تو را به خدا سوگند این دلیل موجهی برای فرار از بحث است؟ تا وقتی می توان عقلانی و اخلاقی سخن گفت، چرا تکفیر و تخطئه پیشه می شود؟! اگر بر احمدی نژاد و مشایی نمی تاختند و به انحراف مشایی حکم نمی کردند، دفاعی انجام نمی شد تا برخی از این دفاع  اینگونه آشفته شوند . شما تاختید و ما دفاع کردیم و در دفاعیه گفتیم معنای کلام او را به خوبی درک نکردید، خوب جواب این سخن، تبیین و استدلال است نه اهانت و پرخاش. 
از آنچه در بخشی از سخنان خود گفتید معلوم می شود که شیخ اکبر محی الدین ابن عربی را باور ندارید، عیبی ندارد اما عجب نقد برهانی مبتنی بر محمولات ذاتی باب برهانی از ابن عربی عرضه کردید!!! آخر این بود مقدمات یقینی که از آن دم می زدید که "ابن عربی به کلاس درس کسی رفته که عقاید کفرآمیز ابن مسره را تدریس می کرده است." چرا عقاید و گفته های ابن عربی را برای نقد و رد نیاوردید؟ مگر شرکت کردن در یک کلاس درس، دلالت بر بطلان عقاید شرکت کننده دارد؟ آخر شما که با چوب ادعای برهانتان ما را نواختید، چرا اینگونه استدلال می کنید؟ ظاهرا به هیچیک از تفاصیلی که فیلسوفان و عارفان درباره گفتار فتوحات ابن عربی آورده اند نگاه نکردید؟ و تفسیر بزرگان و حتی استاد شهید مطهری را دراین باره نخوانده اید؟ پس چگونه می تازید و( به قول خودتان) شرم نمی کنید؟ حیرتم آنجا فزونی گرفت که آیت الله مصباح را آشنا به عرفان خواندید ولی یادکردن از علامه طباطبایی به عنوان عارف را نادرست پنداشتید! ایکاش کمی با شاگردان علامه صحبت می کردید، رساله لب اللباب علامه را می دید، از جلسات خاص و پنهان علامه با شاگردانی مثل علامه محمدحسین حسینی تهرانی، آیت الله سیدابراهیم خسروشاهی، آیت الله پهلوانی و دکتر دینانی جویا می شدید، به پاورقی های علامه بر جلد ششم اسفار در حقانیت باورهای عارفان در عدم احتیاج صانع به اثبات مراجعه می کردید و اشعار عرفانی علامه و تفاسیر عرفانی او بر اشعار حافظ را می دیدید تا از حیرت درآیید. ظاهرا نمی دانید که علامه طباطبایی از شاگردان دوره دوم درس سلوک آیت الله قاضی است؟ شاید آقای قاضی را هم عارف نمی دانید؟ شما خبر ندارید که بنده بسیاری از شاگردان عارف مسلک علامه را درک کرده ام و از آن ها نکات ویژه ای درباره علامه شنیده ام.
اگر آنها این جمله را از شما بشنوند، به شدت بر شما خرده می گیرند و بیسواد و بی تقوایتان خواهند خواند. ایشان کسانی هستند که رهبر معظم انقلاب ادام الله ظله برایشان احترام ویژه ای قائل است و خودم از دولب مبارک رهبر شنیدم که آنها را از شاگردان مهم علامه خواند و تمجیدشان کرد.
اما در جای دیگر گفته اید: با تمام تلاش خود برای رد اتهام تفکرات پلورالیستی از خود و رفیقتان، در فرازی از صحبت های خود اعتراف به برداشت های گوناگون از اسلام کرده اید و در چند خط بعد دوباره آن را رد کردید. سپس با جسارت تمام بر بنده تاخته و گفته اید: برادر من! در یک مصاحبه دو صفحه ای هم شما تمرکز تفکری ندارید و مدعی تولید فکر دینی هستید چه رسد به … آقای کلانتری! تعریف شما از پلورالیزم چیست؟ واقعا نمی دانید پلورالیزم به چه معناست یا مزاح می کنید؟ آیا فکر می کنید وجود برداشت های گوناگون از اسلام، معنای پلورالیزم است؟ لطفا کمی دقت کنید تا بحث ما علمی شود! آخر پلورالیزم به معنای وجود برداشت های گوناگون از اسلام نیست؛ بلکه به معنای درست پنداشتن و برحق دانستن همه برداشت ها است. پلورالیزم دینی به معنای حق انگاشتن تمام ادیان در عرض یکدیگر است و پلورالیزم مذهبی هم به معنای برحق دانستن همه مذاهب در یک دین است. وجود گوناگونی در ادیان و مذاهب که پلورالیزم نیست و اصلا قابل انکار نیست . بله دین حق و مذهب حق، یکی است. آیا شما این سخن را از رسول خدا)ص(  نشنیده ای که امتش پس از او به هفتاد و چند فرقه تقسیم می شوند که فقط یکی از آنها اهل نجات است.
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه     چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
اکنون بفرمایید که من تمرکز ندارم یا شما سواد …..؟ 
از حجاب گفتید و یادآور ویژه نامه خاتون شدید و به مقاله جناب کلهر اشاره کردید، آخر دانشمندی که بین ایراد به رنگ چادر با اصل پوشش با چادر، تمییز ندهد، چگونه دهان گشوده و نقد می کند؟! آقای کلهر که بسیار نیکوتر از من و شما از پوشش و چادر گفت و تبلیغ کرد. او فقط از رنگ سیاه انتقاد کرد، آخر دروغ بستن بر یک بنده خدا تا چه وقت ادامه پیدا می کند؟!
درباره فریضه امربه معروف و نهی از منکر هم که گفتید و بنده را که سالها به تدریس در سطوح بالای حوزه اشتغال دارم به کتاب جواهر ارشاد فرمودید ! خوب بارها خواندم و دیدم که این فریضه شروطی دارد که یکی از آنها معرفت به معروف و منکر است. آیا می دانید که معرفت به معروف و منکر، نیازمند ارشاد است؟ آیا جنابعالی در معنا و مفهوم ارشاد، امر و دستور را اخذ می کنید؟ یا شما هم مثل بنده معتقدید که ارشاد به معنای رشد دادن است که روی سخن در این تلاش دشوار با عقل و دل مخاطب است؟ اگر در معنای ارشاد، دستور را اخذ کنید که دیگر فرقی بین ارشاد و امر به معروف باقی نمی ماند! درحالیکه همه فقیهان بین این دومقوله فرق گذارده اند. جناب کلانتری! رشد دادن یک انسان، فقط با اقناع عقل و دل او صورت می پذیرد نه با سرکوب . آخر ما آخوندها از چه زمان نقش خود در تربیت و ارشاد را به افسران محترم ناجا واگذار کردیم که گشت ارشاد به وجود آمد؟به نظر شما کار ارشاد و تربیت که امام خمینی آن را کار انبیا و دشوارترین کار دنیا معرفی می کرد با گشت ارشاد به انجام می رسد؟ سخن بنده انتقاد از نیروی محترم و زحمتکش ناجا نیست، بلکه انتقاد از کم کاری یا بیکاری مراکزی است که وظیفه ارشاد بر دوش آنها است درحالیکه کمترین کاری برای آن نکرده اند و نیروی ناجا را تهییج و ترغیب به برخورد می کنند و وقتی احساسات جریحه دار شد شروع به سرکوب ناجا خواهند کرد که به زودی شاهد آن خواهیم بود و طلیعه آن را در برخی منشورات طرفداران سرسخت دیروز شاهد هستیم.
درباره آن آیه هم که تلاش کردید برای مهندس مشایی ترجمه کنید و بر او حمله کرده اید و گفتید: کجای این همه ترجمه که ماحصل تلاش مراجع، علما، حکما و ادیبان این مرز و بوم است، اشاره ای به ترس حضرت رسول(ص) دارد که می گویید حضرت از ابلاغ رسالتش در حجة الوداع می ترسیده؟!… برادر من پای منبر بودن یک چیزی است و پای مکتب بودن چیز دیگر . باید بگویم مگر شما به روایات و تفاسیر مراجعه نکردید؟! یعنی روایات متعددی که در تفاسیر گوناگون به نقل از تفسیر عیاشی و دیگر کتب روایی در بیم داشتن رسول خدا)ص (از اعلام ولایت علی)ع(  آمده را ندیده اید، آخر این چه پژوهشی است که شما کرده اید و اینگونه بر دیگران می تازید؟! برای نمونه به دو نمونه از این دسته روایات اشاره می کنم. امام باقر(ع) فرمود:  وقتی جبرئیل بر پیامبر در حجة الوداع نازل شد تا مسأله ولایت را اعلام کند… پیامبر سه بار مکث کرد تا اینکه به جحفه رسید. او از بیم مردم دست علی را نگرفت …. امام صادق )ع(  در گفتار مفصلی به همین نکته تصریح کرده و می فرماید: «…ولایت علی(ع) در مِنا  نازل شده بود و رسول خدا(ص) به خاطر نگرانی از مردم از اجرای آن پرهیز کرد تا خداوند این آیه را نازل فرمود… جناب کلانتری در بسیاری از تفاسیر با استناد به امثال این دو روایت به نوعی ترس و واهمه رسول خدا(ص) در ابلاغ پیام ولایت تصریح شده است که اصلا جای انکار ندارد، مراجعه کنید حتما خواهید دید.
و اما اندک اندک جمع مستان می رسند، جناب کلانتری اگر در سال گذشته فقط چند روحانی در دفاع از باورهای احمدی نژاد و مشایی می نوشتند، اکنون ده ها نفر ازاهل فضل دفاع را آغاز کرده اند می نویسند و کثرالله امثالهم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » بهمن شریف زاده ( شنبه 91/4/3 :: ساعت 1:12 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

لطفا با مطالعه وارد بحث شوید
انسان شناسی از منظر احمدی نژاد
مناظره با سید عباس نبوی در مورد رویکرد فرهنگی دولت
در مسائل فرهنگی باید به مکتب امام بازگردیم
مظلومیت یا مدیریت؟
گرایش، گریز و ستیز با دین؛ علل و عوامل
رسم سلوک (3)
جذبه کاذب باطن گرایی های مدرن و غنای عرفان اسلامی
تو زنده ای، من مرده (سرچشمه های عرفان در گفتار و کردار پیامبر)
سرمقاله کتاب نقد شماره 40
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 23790
» درباره من

رسم سلوک
بهمن شریف زاده
این وبلاگ حاوی مقالات، سخنرانی ها و دیگر مطالب علمی حجت الاسلام بهمن شریف زاده است که توسط جمعی از شاگردان ایشان اداره می شود.

» پیوندهای روزانه

صفحه بهمن شریف زاده در پرتال جامع علوم انسانی [25]
[آرشیو(1)]

» فهرست موضوعی یادداشت ها
عرفان[5] . فلسفه[4] . رسم سلوک[3] . سیاست و فرهنگ[2] . اخلاق[2] . فرهنگ و سیاست .
» آرشیو مطالب
فلسفه
عرفان

قالب وبلاگ

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
امام خمینی
امام خامنه ای
شهید بهشتی
شهید مطهری
امام موسی صدر
علامه حسن زاده
آیت الله جوادی آملی
آیت الله مصباح یزدی
آیت الله مجتبی تهرانی
سایتهای مراجع عظام تقلید
بنیاد حکمت اسلامی صدرا
پرتال جامع علوم انسانی
پایگاه مجلات تخصصی نور
ریاست جمهوری

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب