تفاوتهای عرفان و معنویت دینی با معنویت نوپدید
اشاره:
گرایش به معنویت از امور فطری و لابد انسانهاست و هر مقدار انسان به سمت معنویت نیل کند از آنجا که به اصل خود بازگشت کرده است آرامش و طمأنینه بیشتری خواهد یافت. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران که حرکتی بر مبنای دین بود، نزدیک به سه دهه است که در جهان غرب نیز با جهش و خیزشی قابل توجه به سوی مفاهیم باطنی روبه رو هستیم چرا که در جهان مدرن و بی معنای امروز، معنویت و آرامش گمشده اصلی انسان ماشینی است و برای گریز از دنیای مادیت و بر اساس همان نیاز سرشت خود، پرسان پرسان این گمشده پرارزش را جست وجو می کند. در این میان اربابان قدرت، شیادان و ماده پرستانی که معنویت اصیل را خطری برای سودجویی های سیاسی و فرهنگی پست خود می دانند با ارائه نسخه های بدلی و پوچ معنویت انسانهای بسیاری را در توهم آرامش فرو می برند تا هم سدی در برابر عرفان اسلامی بسازند و هم مسکنی برای نیازهای درونی افراد ارائه کنند! امروزه عرفان، معنا، معنویت، باطن و الفاظی از این دست، کلمات رایج و متداولی در محاورات طبقه جوان کشور ما شده است. گرایش مواج عامه مردم جهان به معنویت و مسائل باطنی از یک سو و سابقه کهن عرفان اسلامی در ایران از سوی دیگر، رواجی درخور توجه به عرفان و مسائل عرفانی بخشیده است. اما از سویی شیفتگی گروهی از مسلمانان به تعالیم وارداتی چه بسا به علت کافی نبودن آگاهی ایشان از گنجینه گرانبهای معارف عرفانی باشد که این فقدان هم معلول عدم عرضه عرفان اسلامی به زبان روز است.
«رسم سلوک» سلسله نوشتاری از حجت الاسلام والمسلمین «بهمن شریف زاده» است که برای نیل به این مهم نگاشته شده است. شریف زاده 43 ساله که هم اینک از اساتید برجسته حوزه علمیه تهران است چند سالی در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی سردبیری فصلنامه نقد را به عهده داشت. سردبیری فصلنامه آیین سلوک که فصلنامه ای اخلاقی، عرفانی است که به درج مقالات علمی که در حوزه نقد و بررسی عرفان های غیردینی و صوفی گرایی و اخلاق سکولار و اخلاق و عرفان اسلامی، می پردازد، نیز در کارنامه فعالیتهای او وجود دارد. وی از سال 75 تا 80 مدیریت حوزه علمیه مروی تهران را عهده دار بوده است. کتاب اخلاق الهی که گفتارهای اخلاقی حضرت آیت الله شیخ مجتبی تهرانی از مراجع تقلید می باشد نیز به وسیله شریف زاده تدوین و تحریر شده است.
در چند شماره ابتدای این نوشتار به بیان تفاوتهای عرفان اصیل اسلامی و شبه عرفانهای موجود در بازار فرقه های نو پدید پرداخته شده آنگاه پس از آن انگاره های عرفان ناب شیعی تبیین و بررسی خواهد شد.
(سرویس معارف )
خدامحوری در برابر انسان محوری
اغلب فرقه های معنویتگرای غیردینی جدید در مهد تمدن غرب شکل گرفته و رشد و نما یافته اند؛ تمدنی که بر پایه فکری «اومانیزم» استوار شده و ماهیتی انسان محور دارد؛ از این رو، فرقه های معنویت گرای پدید آمده در بستر این تمدن، اغلب اومانیزمی و انسان محورند.
دنیای غرب با آنکه برای گریز از بحرانهای ناشی از مدرنیزم، به گذشته نگاهی گزینشی کرد و از آن بین، معنویت را برگزید و به آن روی آورد و از شعار چند صد ساله خویش که بشر را منحصر به جسد مادی می دانست دست کشید، ولی هرگز بر اصولی همچون اومانیزم که دنیای مدرن خویش را بر آن بنیان نهاده بود، پشت نکرد. رویکرد دنیای مدرن به معنویت، روی آوردن به خدا و محور قراردادن او در اندیشه و رفتار نبود. بلکه سامان بخشی به معنویتی بود که بر محور انسان می گشت. البته معنای این سخن آن نیست که این فرقه ها را بی خدا بدانیم؛ بلکه سخن از محوریت انسان به جای خدا است که در برخی فرقه ها، این محوریت تا آنجا پیش میرود که خدا در وجود انسان تعقیب می شود و او به خدایی می رسد. محور بودن انسان در معنویت گرایی های نوپدید، مقتضی خارج شدن خدا از غایت و هدف حرکتهای باطنی است. در آموزههای بسیاری از فرقه های معنویت گرای غیردینی، حتی سخنی از خدا و حرکت به سوی او نیست؛ زیرا هدف از حرکت رسیدن به تواناییهای کشف نشده انسان، آرام گرفتن، درمان دردها، رهایی از رنجهای بیرونی و درونی و جایگزین کردن شادمانی (anando) با آن است که این اهداف هم به ادعای آنها، بدون اعتقاد به خدا و پیامبران و فقط با مأوا گزیدن در درون خود، قابل تحصیل است. (هویت، جیمز، «ریلاکسیشن و مدیتیشن»، ترجمه رضا جمالیان، ج:1) درحالیکه عرفان اسلامی، ماهیتی خدامحور دارد؛ به این معنا که خداوند را مطلوب و مقصود حرکت درونی و سیر انفسی انسان دانسته و هر چه غیر از او را بسان ذرهای در حرکت به سوی او میبیند و این نیست مگر از آن رو که عارفان، خداوند را یگانه موجود حقیقی دانسته و هرچه غیر از او را تجلی و اعتبار او میدانند. البته در بین همه تجلیات او، انسان او را مظهر همه اسما و صفات الهی دانسته و برترین تجلی حضرت حق معرفی می کنند؛ از این رو است که آدمی را لایق خلافت الهی و شایسته مقام ولایت میدانند؛ این قابلیت از دیدگاه عارفان در انسانی بروز میکند که بنده و سرسپرده محض خداوند شود. عرفان اسلامی، کمال آدمی را در حرکت پیوسته به سوی بندگی محض خدا میبیند و این بندگی هم فقط با رهیدن از بند خویش و پشت کردن بر خودخواهی پدید میآید. خودخواهی های آدمی نیز فقط پس از پیدایش محبت کامل به خداوند و خالی کردن قلب از حب خویش از بین میرود.
سالک راه معرفت باید از آغاز بکوشد انگیزه ای جز حب خداوند در دل نپروراند. رسیدن به بهشت، گریز از دوزخ، دستیابی به مراتب و مقامات والای مقربان، توانایی بر کرامات و خوارق عادت، هیچکدام نباید غرض از سلوک قرار گیرد؛ بلکه فقط بندگی است که انگیزه سالک راستین است و تا دستیابی و حصولش، انگیزه سالک میماند.
هر اندازه عرفان اسلامی انسان را به فارغ شدن از خود و توجه به خدا دعوت میکند، فرقه های معنویتگرای جدید غیردینی او را به خود و توانایی ها و داشته های خود فرامی خواند. عارفان مسلمان بر این باورند که همه شقاوت ها و بدبختی های آدمی از خودخواهی است و آدمی تا از خود و توجه به خود نرهد، سعادتمند نمیشود؛ حال آنکه در فرقه های جدید معنویتگرا، یکتا مقصد حرکت، خود است؛ فقط به خود دعوت میشود و از خود سخن به میان میآید و این همان چیزی است که سبب تباین دینی عرفان اسلامی از فرقه های جدید معنویت گرا میشود. اکنون میتوان گفت با توجه به همین نقطه افتراق است که از دید عرفان اسلامی نمیتوان به فرقه های پیشگفته، عرفان گفت؛ زیرا معرفتی که عارف از آغاز برای آن، پا در مسیر دشوار سلوک میگذارد و عرفان را برای آن عرفان می نامند، معرفت الله است که ملازم با معرفت به فقر و کاستی خویشتن است. سالک از خویشتن عبور میکند تا به خدا برسد که هرکس خود را به کاستیها شناسد، خداوند را به کمالات خواهد شناخت «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (بحارالانوار، ج2، ص32) درحالیکه مقصد و مقصود در فرقه های معنویت گرای غیردینی، خود است؛ پس هر حرکتی انجام شده و هر گامی برداشته شود، برای خود میشود و این نزد عارف مسلمان، بر تشدید گمراهی و نابینایی خواهد افزود.
اکنون با توجه به تباین ذاتی عرفان اسلامی با فرقه های معنویت گرای جدید غرب، به تفاوت های دیگری که ریشه در این تباین دارد، می توان اشاره کرد.
هفته نامه صبح صادق، شماره 413